زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
 

توکل در حدیث و اخلاق





در احادیث مضامین بسیاری در تبیین و اهمیت توکل آمده و بر آن تأکید و سفارش شده است.
[۱] ابن ماجه، سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۹۴ـ ۱۳۹۵.



۱ - معنای توکل در حدیث



بنا بر حدیثی از پیامبر اکرم، معنای توکل آن است که بنده بداند آفریدگان هیچ سود و زیانی برای او ندارند و فقط به خداوند امیدوار باشد و از غیر او نهراسد و تنها برای او کار کند. بر اساس این حدیث، توکل بر خدا راه دستیابی به یقین است و کسب صفاتی چون صبر و رضا و زهد و اخلاص از نتایج و آثار توکل است.

۲ - اهمیت توکل



اهمیت توکل بدان پایه است که امام علی، بنا بر حدیثی از امام صادق، توکل را، در کنار تفویض امور به خدا و رضا به قضای او و تسلیم در برابر اوامر او، ارکان چهارگانة ایمان برشمرده است. حدیثی به همین مضمون را از امام رضا علیه‌السلام نقل کرده است، همچنین بنا بر حدیثی از حضرت رضا ــ که در آن ایمان برتر از اسلام، تقوا برتر از ایمان و یقین برتر از تقوا دانسته شده ــ توکل بر خدا یکی از اجزای یقین است. در حدیث جنود عقل و جهل امام صادق، توکل از جنود عقل و ضد حرص معرفی شده است. در بخشی دیگر از این حدیث طولانی، امام به نقل از لقمان حکیم، دنیا را به دریایی عمیق و تقوا را به کشتی و توکل را به بادبان آن کشتی تشبیه کرده است.

۳ - خداوند کفایت کننده متوکل



در احادیث مرتبط با توکل، مکرراً بر این مضمون که خداوند امور بندة متوکل را کفایت می‌کند و همو برای رساندن روزی وی کافی است، تأکید شده، بدان پایه که گویی توصیة به توکل برای ایجاد اطمینان به کفایت رزق و روزی و انجام شدن همة امور به دست خدا بوده است. در برخی از احادیث به آیة «و مَنْ یتوکّل علی اللّه فهوحَسبُهُ» استشهاد شده است
[۱۴] ، ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۳۰،۵۲


۴ - تنافی توکل و تطیر



یکی دیگر از مضامینی که در احادیث، همراه با توکل بسیار به کار رفته، تطیر و طیره به معنای فال بد زدن است. در این احادیث، ضمن ناپسند شمردن تطیر، راه بر طرف کردن آن، توکل به خدا دانسته شده است
[۱۸] ابن ماجه، سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۱۷۰.
[۱۹] سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، ج۲، ص۲۳۰.
) (نیز تفأل و تطیر ). همچنین در چند حدیث نبوی که بخاری
[۲۲] محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۸۳.
و ابن حنبل
[۲۳] ، ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۴، ص۲۵۱، ۲۵۳.
و دیگران روایت کرده اند، به کارگیری روشهایی چون سوزاندن با آتش (کَیّ) و استفاده از تعویذ (رُقْیه) برای درمان بیماریها منافی با توکل دانسته شده است. در توضیح این حدیث، از جمله گفته شده است که مراد از آن اتکای به آن روشها و اعتقاد به کارآیی آنها، بدون قید و شرط، است.
[۲۴] ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۴، ص ۱۸۴، ج۲، ص۲۳۲.
[۲۵] مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۶۸ـ۷۰.


۵ - جمع بین توکل و توجه به اسباب مادی



توکل بر خدا با توجه کردن به اسباب مادّی و کار و تلاش منافاتی ندارد. بنا بر حدیثی مشهور، مردی نزد پیامبر اکرم آمد و پرسید: شترم را آزاد بگذارم و توکل کنم یا این‌که آن را ببندم و توکل کنم ؟ پیامبر در پاسخ او فرمود: «اِعقِلها و توکّل» آن را ببند و توکل کن.
[۲۶] محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۵، ص ۴۱۷، ج۴، ص۷۷.
بدین جهت، پیامبر کسانی را که برای کسب روزی تلاش نمی‌کردند، نه تنها متوکل نمی‌دانست که آنان را متّکل (سربار) می خواند.

۶ - توکل در علم اخلاق



در علم اخلاق نیز به توکل بسیار توجه شده است. خواجه نصیرالدین طوسی توکل را یکی از انواع دوازده گانة اخلاق، که ذیل فضیلت عدالت قرار می‌گیرند، آورده و آن را به معنای زیادت و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبیدن در اموری دانسته است که قدرت و کفایت و اندیشة بشری مجال تصرف در آن‌ها را ندارد. از سوی دیگر، وی معتقد است کسانی که منتظر کمک خلق می‌نشینند و این کار را توکل می‌نامند، به تنهایی و انفراد میل کرده، از فضیلت بی بهره می‌مانند.
محمدمهدی نراقی
[۳۳] مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۳، ص۲۲۳ـ۲۲۴.
توکل را از نظر قوّت و ضعف دارای سه درجه دانسته است: درجة نخست آن‌که حال متوکل در اعتماد به خدا مانند حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این درجه، که ضعیفترین درجة توکل است، فراوان یافت می‌شود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجة دوم این‌که حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمی‌شناسد و به غیر او پناه نمی‌برد و جز او به کسی اعتماد نمی‌کند. فرق این حالت با حالت اول آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه می‌کند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست می‌یابند. درجة سوم و بالاترین درجة توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده ای در دستهای مرده شوی باشد و همانگونه که مرده شوی جسم بی اختیار میت را حرکت می‌دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند می‌باشد. تفاوت این درجه با درجة دوم آن است که در آن‌جا متوکل، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی‌کند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به کرم و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است
[۳۴] رجوع شود به بخش ۳.



۷ - منابع



(۱) علاوه بر قرآن ؛
(۲) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه ، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛
(۳) ابن بابویه ، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی ، قم ۱۳۸۷؛
(۴) ابن بابویه ، عیون اخبار الرضا ، چاپ حسین اعلمی ، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۵) ابن بابویه ، معانی الاخبار ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم ۱۳۶۱ ش ؛
(۶) ابن حبان ، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان ، ج ۲، چاپ شعیب ارنؤوط ، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛
(۷) ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت : دارصادر، ( بی تا. ) ؛
(۸) ابن ماجه ، سنن ابن ماجة ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود ، چاپ سعید محمد لحام ، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۱۰) محمدبن اسماعیل بخاری جعفی ، صحیح البخاری ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۱) محمدبن عیسی ترمذی ، سنن الترمذی ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۲) حرّ عاملی، وسائل الشیعه ؛
(۱۳) عبداللّه بن جعفر حمیری ، قرب الاسناد ، قم ۱۴۱۳؛
(۱۴) عبدعلی بن جمعه حویزی ، تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی ، قم ۱۳۷۰ ش ؛
(۱۵) علی بن حسن طبرسی ، مشکاة الانوار فی غررالاخبار ، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
(۱۶) علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة ، چاپ صبحی صالح ، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۱۷) کلینی، الکافی ؛
(۱۸) محمدصالح بن احمد مازندرانی ، شرح اصول الکافی ، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی ، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛
(۱۹) علی بن حسام الدین متقی ، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال ، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛
(۲۰) مجلسی، بحار الانوار ؛
(۲۱) مهدی بن ابی ذر نراقی ، جامع السعادات ، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(۲۲) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی ، اخلاق ناصری ، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری ، تهران ۱۳۶۰ ش ؛
(۲۳) حسین بن محمدتقی نوری ، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.

۸ - پانویس


 
۱. ابن ماجه، سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۹۴ـ ۱۳۹۵.
۲. کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۳ ۶۵.    
۳. علی بن حسام الدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۳، ص۱۰۰۱۰۵.    
۴. مجلسی، بحار الانوار، ج۷۱، ص۹۸.    
۵. ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۲۶۱، قم ۱۳۶۱ ش.    
۶. ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۴، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.    
۷. کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۷.    
۸. عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ج۱، ص۳۵۴.    
۹. کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۲.    
۱۰. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.    
۱۱. محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۷ ۲۲۸.    
۱۲. محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۱۴۵.    
۱۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۳.    
۱۴. ، ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۳۰،۵۲
۱۵. کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۳ ۶۵.    
۱۶. نهج البلاغة، خطبة ۹۰    
۱۷. عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۳۵۸۳۵۹.    
۱۸. ابن ماجه، سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۱۷۰.
۱۹. سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، ج۲، ص۲۳۰.
۲۰. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۹۸.    
۲۱. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶۱۳۶۲.    
۲۲. محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۸۳.
۲۳. ، ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، ج۴، ص۲۵۱، ۲۵۳.
۲۴. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۴، ص ۱۸۴، ج۲، ص۲۳۲.
۲۵. مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۶۸ـ۷۰.
۲۶. محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۵، ص ۴۱۷، ج۴، ص۷۷.
۲۷. ابن حبان، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، ج۲، ص     ۵۱۰.
۲۸. ابن بابویه، التوحید، ج۱، ص۳۶۲، قم ۱۳۸۷.    
۲۹. علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غررالاخبار، ج۱، ص۵۵۱.    
۳۰. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۱۷.    
۳۱. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۸۰.    
۳۲. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۲۱۵.    
۳۳. مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۳، ص۲۲۳ـ۲۲۴.
۳۴. رجوع شود به بخش ۳.


۹ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «توکّل ۲) در حدیث و اخلاق »، شماره۴۰۶۲.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.